کاش بودیم آن زمان کاری کنیم از تو و طفلان تو یاری کنیم کاش ما هم کربلایی می شدیم در رکاب تو فدایی می شدیم السلام علیک یا ابا عبدالله …
* محرم ماهی است که عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قیام کرده ، و به اثبات رسانده است که در طول تاریخ ، همیشه حق بر باطل پیروز شده است. * ماه محرم برای مذهب تشیّع ماهی است که پیروزی، در متن فداکاری و خون به دست آمده است. * ماه محرم ماهی است که مردم آماده اند برای شنیدن مطالب حق.
دوباره بال وپر پروازم درآمد میلاد شمس الشموس، خسرو اقلیم طوس، شاه انیس النفوس ، بر تمام مسلمانان جهان مبارک باد! امام جعفر صادق (ع) نام : جعفر لقب : صادق کنیه : ابو عبدالله نام پدر : محمّد نام مادر : فاطمه دختر محمّد بن ابوبکر تاریخ تولّد : 17 ربیع الاول 83 هجری ، مدینه تاریخ شهادت : 25 شوال 148 هجری محل دفن : قبرستان بقیع ، مدینه مدّت امامت : 31 سال *** شهادت ... در سال 147 هجری منصور ، خلیفه ی عباسی ، از بغداد به مدینه آمد . منصور به وزیرش دستور داد که امام صادق را نزد او بیاورد . وزیر به منزل امام صادق رفت و به او خبر داد که خلیفه می خواهد شما را ببیند . امام صادق لباس پوشید و از خانه بیرون زد و نزد منصور رفت . منصور با دیدن امام صادق ، از جای خود بلند شد و با عصبانیّت گفت:« شنیده ام که مردم عراق و ایران تو را رهبر و امام خود می دانند . آیا می دانی که این مسئله خلافت من را سست می کند ؟ اگر دست از کارهایت بر نداری مطمئن باش که تو را می کشم .» امام صادق با شنیدن این حرف گفت:« خداوند به سلیمان پیامبر نعمت های زیادی بخشید و سلیمان هم خدا را شکر گفت . در عوض ، ایّوب پیامبر که پیش از سلیمان بود به گرفتاری ها و بلا های زیادی مبتلا شد ؛ امّا ایّوب هم صبر پیشه کرد و خدا را شکر گفت .» حرف امام باعث شد که منصور به خود بیاید . از آن حالت خشم و عصبانیت به حالت عادی برگشت و به امام صادق احترام گذاشت . وقتی امام می خواست به خانه اش برگردد ، منصور او را تا خانه اش همراهی کرد . مدتی از آن حادثه گذشت . منصور که نمی توانست کینه و ئشمنی خود را نسبت به امام صادق فراموش کند ، به این فکر افتاد که مخفیانه امام را شهید کند . این بود که مقداری سم به یکی از اطرافیانش داد تا هر طور شده امام را به شهادت برساند . ماموران منصور مقداری انگور خریدند و انگور ها را به سم آغشته کردند و امام را مجبور کردند که از آن انگور ها بخورد . بدین وسیله امام مسموم شد و در بستر بیماری افتاد . امام صادق که حس کرده بود با این بیماری از دنیا می رود ، اقوام و خویشاوندان را جمع کرد و به آن ها سفارش کرد که هرگز خدا را فراموش نکنند ؛ نمازی را که پیوندی است با خداوند بر پا دارند و همیشه به دیدن اقوام و آشنایان خود بروند . ... سرانجام در روز 25 شوال سال 148 هجری ، امام صادق در سن 65 سالگی به شهادت رسید و از دنیا رفت . پیکر پاک آن حضرت را در قبرستان بقیع ، در کنار پدر و پدر بزرگ و جدش به خاک سپردند . آن روز در مدینه ، شیعیان امام همه گریان بودند ..... « شهادت صادق آل محمّد بر تمام شیعیانان تسلیت باد ... » چراغ تجربه « تجربه » چراغ راه زندگی است . این چراغ ها را در زندگی خودمان و دیگران ، روشن نگه داریم . اگر شعله و نوری در تجارت حیات است ، چه بسا از « سوختن » یک جان و شعله کشیدن یک « زندگی » است . چه بهتر که آن را نثار راه « نوآمدگان » کنیم که در آغاز راهند . شما تا کنون ، چند نمونه از اینگونه « مشعل » ها را سر راه تاریک دیگران روشن کردید ؟ کاش انسان ها ، تجربه های آزموده را دو بار تجربه نکنند . پس « آینه ی عبرت » به درد چه روزگاری می خورد ؟ خیلی ها با دیدن یک « محبّت » دل می بازند و خام می شوند جوانی و کم تجربگی و غرور هم به کمک هم می آیند و یک « زندگی » که می توانست شاداب و پر امید و با صفا باشد ، به « گورستانی تیره و سرد » تبدیل می شود . خوشا به حال آنان که هنوز « عصب غیرت » و « رگ جوانمردی » در وجودشان از حس و حرکت نیفتاده است . اگر گل نیستی ، خار هم مباش ! ... این طوری بهتر است . ... و کمی بعد جنگ شروع شد ؛ 31 شهریور 59 ، هواپیما های عراقی آمدند و شهر های ما را بمب باران کردمد و تانک هایشان زمین های فرّاخ خوزستان را گرفتند . ویرانی بود و نا امنی و مرگ که سرک کشیدند . کشوری که خدا می داند چند حزب داشت ، بیش از همه یک صدا شد . امام (ره) گفت : « دزدی آمده ، سنگی انداخته و رفته ... » کسی باید به این دزد سیلی آب داری می زد ... هفته ی دفاع مقدس مبارک باد ( دوستان ، ببخشید کمی دیر تبریک گفتم ؛ خب بالاخره مدرسه شروع شده و درس و هزار مکافات دیگه ... !!!! ) قیمت انسانیّت انسان های بلند همت ، هیچ گاه خودشان را ارزان نمی فرو شند . آنان که در مقابل یک چشمک و ناز و خنده و وعده ، خلع سلاح می شوند و سپر می اندازند و دامن اختیار از دست می دهند ، قیمت خود را نمی دانند و از نرخ « بازار ارزش ها » بی خبرند . اگر دل به چیزی می بندی ، به چیزی ببند که بیرزد ؛ اگر عشق می ورزی ، عاشق چیزی شو که تو را هم قیمتی کند ، نه آنکه تو را از ارزش بیندازد . حیف است که دل ها بی در و دروازه باشند و عشق ها بی هویت و بی شناسنامه . کاش انسان ها ، به اندازه ی کالایی که می خرند ، در دل بستن ها و محبت پیدا کردن ها هم حوصله و وسواس به خرج دهند . کاش عشق ها اینقدر حراج و بی قیمت و کوچه بازاری و دست مالی شده نبود . راستی ارزش خود را می دانی ؟ جوانی « جوانی » زیباترین گلی است که در بوستان عمر می شکفد . اما... عمرش کوتاه است و گلبرگ هایش لطیف و بسیار آسیب پذیر . جوانان اگر خود را باور کنند ، تباه نمی شوند . جوانی بهترین فصل رسیدن به « خود باوری » و « خدا باوری » است . جوانان اگر از « پند پیران » و « تجربه ی بزرگان » بهره بگیرند ، کمتر دچار حسرت می شوند . آن که « نقد جوانی » را رایگان و ارزان از دست می دهد ، کوله باری از حسرت را تا قیامت باید به دوش بکشد ، چرا ؟ ... حیف نیست ؟ « جوانی » موسم افشانی بوستان عمر و فصل شکوفه باران زندگی است . نشود و اگر « بلبل » بر شاخسار عمرمان ترانه ی زیبای « پاکی » نخواند ، ما همان خزان زده ی سرد و خمودیم ؛ هر چند صد ها بهار بیاید و بگذرد ! کاش قدر جوانی را بدانیم ! ... صفات شیعیان امیر المومنین علی علیه السلام در شبی مهتابی از شهر بیرون آمد و به قصد و عزم رفتن صحرا حرکت کرد . گروهی نیز به دنبال آن حضرت برفتند . حضرت ایستاده ، به آنان فرمود : شما کیستید ؟ گفتند : ای امیرالمومنان ، ما شیعیانان تو هستیم . حضرت به دقت به چهره هایشان نگریست ؛ آنگاه فرمود : چگونه است که سیمای شیعه در شما نمی بینم ؟ گفتند : ای امیرالمومنان ، سیمای شیعه چیست ؟ فرمود : زردچهرگان از بیداری ، و خراب چشمان از گریه ، و خمیده پشتان از ایستادن ، و تهی دلان از روزه ، و لب خشکان از دعا و بر آنان گرد خاشعین و فروتنان نشسته باشد . منبع : کتاب یکصد و ده درس زندگی رابطه ی علم و ایمان ( استاد شهید مرتضی مطهری) علم و ایمان متمم و مکمل یکدیگرند. علم نیمی از ما را می سازد و ایمان نیمی دیگر را هماهنگ با آن. علم به ما روشنایی و توانایی می بخسد و ایمان عشق و امید و گرمی. علم ابزار می سازد و ایمان مقصد. علم سرعت می دهد و ایمان جهت. علم توانستن است و ایمان خوب خواستن. علم می نمایاند که چه هست و ایمان الهام می بخشد که چه باید کرد. علم انقلاب بیرون است و ایمان انقلاب درون. علم جهان را جهان آدمی و می کند و ایمان روان را روان آدمیّت می سازد. علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش می دهد و ایمان به شکل عمودی بالا می برد. علم طبیعت ساز است و ایمان انسان ساز. علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح. علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس. علم امنیّت بیرونی می دهد و ایمان امنیّت درونی. علم در مقابل هجوم بیماری ها ، سیل ها ، زلزله ها و توفان ها ایمنی می دهد و ایمان در مقابل اضطراب ها ، تنهایی ها ، احساس بی پنایی ها و پوچ انگاری ها. علم جهان را با انسان سازگار می کند و ایمان انسان را با خودش. از کتاب : انسان و ایمان استاد شهید مرتضی مطهری
* محرم ماهی است که به وسیله سید مجاهدان و مظلومان اسلام زنده شده ، و از توطئه عناصر فاسد و رژیم بنی امیه، که اسلام را تا لب پرتگاه برده بودند ، رهایی بخشید.
* این خون سید الشهدا است که خونهای همه ملت های اسلامی را به جوش می آورد .
* محرم ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست، که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد، وراه فنای ظالم و شکستن ستمکار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست. واین خود سرلوح? تعلیمات اسلام است برای ملتها تا آخر دهر.
* با حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد.ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد.ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم «و داغ باطله » بر جبهه ستمکاران و حکومتهای شیطانی زد. ماهی که به نسل ها در طول تاریخ ، راه پیروزی بر سر نیزه را آموخت.ماهی که شکست ابر قدرتها را در مقابل کلمه حق، به ثبت رساند.ماهی که امام مسلمین ، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت.
* سید الشهدا را کشتند، اسلام ترقی اش بیشتر شد.
* سیدالشهدا _سلام الله علیه_ با همه اصحاب و عشیره اش قتل عام شدند،لکن مکتبشان را جلو بردند.
* شهادت حضرت سیدالشهدا مکتب را زنده کرد .
* زنده نگه داشتن عاشورا ، یک مسأله بسیار مهم سیاسی _ عبادی است
* انقلاب اسلامی ایران ، پرتویی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است.
* کربلا کاخ ستمگری را با خون در هم کوبید ، و کربلای ما کاخ سلطنت شیطانی را فرو ریخت.
* کربلا را زنده نگه دارید و نام مبارک حضرت سید الشهدا را زنده نگه دارید ، که با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته می شود.
* مسأله کربلا ، که خودش در رأس مسائل سیاسی هست ، باید زنده بماند.
* ملت بزرگ ما باید خاطره عاشورا را، با موازین اسلامی ، هر چه شکوهمندتر حفظ نماید.
* این محرم را زند ه نگه دارید؛ ما هر چه داریم از این محرم است.
* محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.
* تمام این وحدت کلمه ای که مبدأ پیروزی ما شد ، برای خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد.
* مجالس بزرگداشت سید مظلومان و سرور آزادگان ، که مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل،و عدل بر ظلم، وامانت بر خیانت، و حکومت اسلامی بر حکومت طاغوت است ، هر چه با شکوه تر و فشرده تر بر پا شود ، و بیرق های خونین عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم و ظالم ، هر چه بیشتر افراشته شود.
* گریه کردن بر عزای امام حسین ، زنده نگه داشتن نهضت ، و زنده نگه داشتن همین معنا که یک جمعیت کمی در مقابل یک امپراطوری بزرگ ایستاد ، دستور است.
* باید سینه زدن هم محتوا داشته باشد.
* عاشورا روز عزای عمومی ملت مظلوم است ، روز حماسه و تولد جدید اسلام و مسلمانان است.
دوباره عشق سویم با سر آمد
گشتم کبوتر تا دیار خانه زادی
تنها همین کار از دل عاشق برآمد
قصد زیارت کردم و اوجی گرفتم
روحی مرا در چار چوب پیکر امد
دور حرم چرخی زدم دیدم برای
جارو کشیدن جبرئیل شهپر آمد
بستم دخیلم را به یک جسم مشبک
گویا صدایی از دل آهن بر آمد
خوش آمدی ای زائر شوریده حالم
دلتنگ تو بودم در آفاق خیالم
خط خطــی شده در جمعه 88/10/11ساعت
9:19 صبح به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |
خط خطــی شده در جمعه 88/10/11ساعت
9:16 صبح به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |
خط خطــی شده در جمعه 88/8/8ساعت
4:0 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |
خط خطــی شده در سه شنبه 88/7/21ساعت
7:50 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |
خط خطــی شده در سه شنبه 88/7/7ساعت
7:51 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |
خط خطــی شده در یکشنبه 88/7/5ساعت
2:50 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |
خط خطــی شده در پنج شنبه 88/7/2ساعت
5:39 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |
خط خطــی شده در دوشنبه 88/6/30ساعت
3:57 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |
خط خطــی شده در جمعه 88/6/27ساعت
4:56 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |
خط خطــی شده در پنج شنبه 88/6/19ساعت
5:43 صبح به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |