سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از فــــرش تا عـــــــــرش

گل هایِ شقایق را دوست دارم...آخر می گویند:

هر شقایق،

خبر از

پیکرِ پاکِ لاله ای در زیر خاکـ.ش را می دهد...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شهیدِ پاکِ مـ.ن

سردار تهرانی مقدم

بدان و ایمان داشته باش...به مـ.ن...و به این ملّتِ فهیمِ ایران...

نمی گذاریم

هر حیوانِ پلیدی

از حوالیِ این گلزارِ شقایق رد شده و

گلی را

لگدمال کند...

آن نوکرانِ آمریکا...باید بدانند...که حتی اگر لحظه ای...

بخواهند فکرِ لگدمال کردنِ تـــــ.و و گلبرگ هایِ خونی ات را بکنند..،

زیرِ قدم هایِ این ملّتِ مومن

له خواهند شد...

راستی. . .

مـ.ن نیز مانندِ تـــــــ.و

هرروزم را...بدین آرزو چشم می گشایم که...بتوانم اسرائیل را...در قبرستانِ دنیا...

دفـــــن کنـــــــم..

خورشید هم باماست!

هر روزش را...بدین امید طلوع میکند...

و سرخیِ غروبِ این روزهایش...

از خجالتِ رویِ توست..

که خونـ.ت را درین راه دادی و او هنوز

اندرخمِ یک کوچه است!!...

 

وبگذار همین جا

به هدی، جایِ ندای از دست رفته اش، این ندا را بدهم...

که اگر بخواهد

به این توهین ها و عفریته کاری هایش ادامه دهد

همچون خواهرِ عزیزش

توسطِ ملّتِ غیورِ ایران

شخصیتش

به درک واصل خواهد شد...

قبل از آنکه

توسطِ قلاده ای که آمریکا به گردنش انداخته

خفه شود!!...

امضـــــــاء: یک ایرانی....هلـــوع


پ.ن: گاهی آدم به چیزهایی برمیخوره که نمیتونه سکوت کنه...ینی نـ مـ یـ شـ ـه سکوت کرد...

این ازهمون موقع ها بود!...

ومـ.ن برخلافِ موضوعِ وبلاگم که ادبی هستش این پستِ سیاسی-اجتماعی رو زدم...

 

لینک های مرتبط: رجانیوز ، البرز ، پایگاهِ تحلیلی خبری 598 ، ماهستیم

 


خط خطــی شده در یکشنبه 91/6/19ساعت 2:25 صبح به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

نفس کم آورده ام ارباب..

دلـ.م

هوایِ آسمانِ تو را میخواهد

هوایِ کویِ تو...

حال و هوایِ هوادارانِ کویت ..

دلـ.م یک دلِ سیر نگاه به ضریحـ.ت را میخواد

با بغضِ فرو برده در گلو ...

دلـ.م

آرام گرفتن

در زیرِ سایه ی تو میخواهد

در پناهِ نگاهت ...

 

پ.ن: دلـ.م ایوان طلایت را میخواهد :(

شهادت آقا.... تَ س ل ی ت!

 


 


خط خطــی شده در شنبه 91/5/21ساعت 10:21 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

آقایـ.م ...

این پر و بالِ شکسته ی دلـ.م

مرهم میخواهد ...

تا دوباره پر کشد سویت..

تا بال بال زند

 در حَریمِ حرمت...

آنگاه

در پناهِ نگاهت

آرام گیرد ...

 

مرهمِ درد.م میشوی آقا؟

 


خط خطــی شده در چهارشنبه 91/5/18ساعت 3:38 صبح به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

آسمانت

مرا

بـــد هوایی کرده

اربـاب...

عکاس: هلـــوع

قطره ای از حال و هوایِ

هوادارانِ کویت

را به مـ.ن بچشان

تا مـ.ن نیز هوایی شوم

و

از جنسِ آسمان . . .

 

نجوا نوشت: نمی پنداشتم که اینگونه و اینقدر سریع مرا سوی خود بخوانی...

بغض نوشت: کاش منم مثالِ آهو تویِ صحرا بودم . . .

 

یادداشت 91/4/27

حرم علی بن موسی الرضا (ع) - صحن انقلاب


خط خطــی شده در پنج شنبه 91/4/29ساعت 8:6 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

بعد میگن فخرفروشی نکن!!

آخه وقتی یه سال

تولدت مصادف میشه با

میلاد اربابت، حضرتِ ابالفضل، باب الحوائج

یه سالم که مصادف میشه با میلادِ مادر

همون سالِ تولدت

ــ همون سال هفتادو پنجم ــ

که دقیقا

تولدت مصادف شده با

میلادِ امام موسی کاظم :)

واااای خدایا!!

آخه این همه سعادت؟ ...

پ.ن: حالا شمــا بگین!! این فخرفروشی نداره؟ :دیی

 

 


خط خطــی شده در یکشنبه 91/4/4ساعت 1:10 صبح به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

اینجا چه دلگیر است ...

آری!

دیارت دلگیر خواهد بود

وقتی چند ســـال پیاپی، شبِ عیدِ مبعث

کنـــار مولایت باشی

و

امشــــــــــبــــــ

بخاطرِ امتحــان ترمت

کنجی از اتاقت،

تک و تنهــــا،

گز کرده،

دور از شوروشوقِ حــــــرمِ مـــــولــــا . . .


خط خطــی شده در یکشنبه 91/3/28ساعت 9:4 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

گاهی  یک عکس

دلت را

چنان به آن سوی آسمـ ـان ها

پـ ـرواز می دهد،

که پـرنـ ـدگـان

به حـالـت

غبـطه می خورد. . .

شلمچه................ :(

پ.ن:

ای شلمچه!!

نمیدانم چرا این روزها،

بی هوا

دلــم

هوایت را میکند. . .


خط خطــی شده در پنج شنبه 91/2/21ساعت 9:48 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

نمیدانم از درِ سوختـــه ی آن شـ ـب بگویم. . .

یا از دلِ سوختـــــه ی امشــ ـب...

 

پ.ن: امشب شبِ آخر و نفس های آخره... ملتمس دعایم. . . :(:(:(


خط خطــی شده در سه شنبه 91/2/5ساعت 11:2 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

این روزها

بیشتـ ـ ـر دلــ ــ ـم

هوای کـربـ ـ ـلایت را میکند آقا. . .

مادر آنجاست.. در کربلایت. . .

مادر که حـ ـ ــرم ندارد،

ولی میگویند که

شب های جمعـ ــ ـه

مـ ــ ـادر آنجاست. . .

در کربلایـ ـت...

آقا... یادت هست؟

یادت هست آن روز

چه بی رحمـ ـانه

درِ خانه را آتـ ش زدند..

پهـ ــ ـلوی مادر ش ک س ت ن . . .

یک لشکـ ـر در مقابل مـ ـادر! :(

واویـ ـ ــلا....

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در را که آتـ ش زدند

دلِ سیاهـ م را گفتم

اگر در پشت این در آتش زده نسـ ـوزی

از هیزم هم کمتـ ـری..

یا رسول الله! این همــان خانه ای است که هرروز به اهلش سلام می دادید. . .

دل نسوخـ ـت!!

خاکسـ تـر شـد...

از سوز شهـ ـادت مادر..

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن: کاش مادر حرم داشت... :(

پ.ن2: بچه که بودم با خود میگفتم اگرجای مردم مدینه بودم

ذره ذره خاکش را جست و جو میکردم

تا برسم به مـ ز ا ر مادر...

اما اکنــون. . .

حتی دریغ از ذره ای تلاش برای ظهور فرزندش!!

مگر غیراین است که اگربیــاد،

به ما بی خبران عالم

خبر نشانی مــ ز ا ر مادر می دهد.. ؟ :(

آقا شـ رمـ نـ د ه ا م. . .

کودکی و چه حال و هوای معصومانه ای!!

غبطه میخورم به حال کودکی هایم...

التمــ ـ ــاس دعـ ـا



 


خط خطــی شده در پنج شنبه 91/1/24ساعت 6:33 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

بدون شرح!!

عکاس: هلـــوع...


خط خطــی شده در پنج شنبه 91/1/10ساعت 6:18 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

   1   2   3      >