از فــــرش تا عـــــــــرش
دیر به تو عشق ورزیدم ای زیبای دیرینه و حالینه! دیر به تو عشق ورزیدم چه تو در درونم بودی اما من به برون پرداختم؛ من تو را با بی میلی حاصل از هجران، در میان آفریده های زیبایت جست و جو کردم. تو در درون من بودی و من در تو مأوا نگرفته بودم. با آنچه که در تو نبوده و هرگز نخواهد بود، از تو دور افتادم. لیک مرا فراخوانده ای و خروش برآوردی تا از کری رهایی یابم اما تجلی تو بر من تایید و کوری ام را زدود. رایحه ی دل انگیزت را سوی من فرستادی، آن را بوییدم و اینک برای تو نفس می کشم. به من طعم محبت آن را چشاندی و اینک تشنه و گرسنه ی طعم ناب توام. مرا لمس کردی و من در آتش آرامش تو سوختم. « سنت آکوستین »
خط خطــی شده در چهارشنبه 89/10/29ساعت
12:21 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |