گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آيد
گفتم که ماه من شو گفتا اگر بر آيد
گفتم ز مهروزان رسم وفا بياموز
گفتا ز ماهرويان اين کار کمتر آيد
گفتم که بوي زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بداني هم اوت رهبر آيد
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگي کن کاو بندهپرور آيد
گفتم دل رحيمت کي عزم صلح دارد
گفتا مگوي با کس تا وقت آن بر آيد