سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از فــــرش تا عـــــــــرش

یا شهید میشی یا...

ترکش خورد به گلوی محمدعلی صنایع و از نخاعش رد شد. می دانستم چقدر درد می کشد و چه اتفاق ناگواری برایش افتاده است. تمام بدن به جز سرش فلج شده بود. حالا فرض کنید وسط معرکه جنگ و در حالی که تمام بدنش را خون گرفته بچه ها را صدا می کرد و می گفت:« اکبر! بیا ببین منو! آخه من به بابام چی بگم؟» مانده بودم که چرا به جای ناله کردن به فکر این است که به پدرش چه بگوید.

بعدها فهمیدم پدرش به او گفته:« حالا که داری میری جنگ یا باید شهید شوی یا حق نداری فلج به خانه برگردی!»

  «خاطراتی از محمد احمدیان»


خط خطــی شده در سه شنبه 90/4/14ساعت 2:57 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |