• وبلاگ : از فــــرش تا عـــــــــرش
  • يادداشت : کلام حقيقت ..
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • پارسي يار : 3 علاقه ، 3 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام.

    سال نو شده ، پس کي ميخواي آپ کني.

    نکنه زياد آجيل و شيريني خوردي، تنبل شدي.

    پاشو پاشو... آپم.دوست داشتي بيا سر بزن.

    پاسخ

    عليك سلام.. حالا آپ ميكنم..شما اجازه بده.. :دي // باشه..ميام يه سر ميزنم.... تاگل بدم خدمتتون.. :ديييييييي
    سلام دوست عزيز وبلاگ قشنگي داري
    لطفا منو با نام
    ((دلباختگان مکانيک خودرو))
    به آدرس
    http://dbmechanic.ir
    لينک کن و بيا در قسمت نظرات سايتم اعلام کن
    که با چه نامي و چه آدرسي لينکت کنم
    ممنونم از لطفت
    منتظرتم رفيق
    پاسخ

    عليك سلام.. چشم!! توهم منو با نام «از فرش تا عرش» لينك كن ممنون.. // حالا اينقد تو وبت منتظر من بموووون تا علف زير پات سبز شههههههه.. :ديييييي ياحق!

    سلام مهربون هميشگي خوبي؟؟؟؟؟؟؟؟؟اپم يسر بزن وبانظرت خوشحالم کن عيدتم مبارک
    پاسخ

    عليك سلام..مرسي،خوفم.. حالا ببينم چي ميشههههههههههه.. :دي

    بهار عاشق بود و زمين معشوق .عشق بي تابي مي آورد و بهار بي تاب بود.زمين اما آرام و سنگين و صبور.
    زمين هر روز رازي از عشق به بهار مي داد و مي گفت: اين راز را با هيچ کس درميان نگذار.نه با نسيم و نه با پرنده و نه با درخت.راز ها را که برملا کني ، بر باد مي رود و راز بر باد رفته ، رسوايي است.
    هر دانه رازي بود و هر جوانه رازي.هر قطره باران و هر دانه برف، رازي.
    و رازها بي قرار برملاشدن بودند و بهار بي قرار برملا کردن.
    زمين اما مي گفت: هيچ مگو، که خموشي رمز عاشقي است و عاشقي سينه اي فراخ مي خواهد.به فراخي عشق.زمين مي گفت: دم برنياور تا اين سنگ سياه الماس شود و اين خاک تلخ، شکوفه گيلاس.

    ***
    زمستان سرد، زمستان سوز، زمستان سنگين و سالخورده و سخت.
    و بهار در همه زمستان صبوري آموخت و صبر و سکوت.
    و چه روزها گذشت و چه هفته ها و چه ماه ها. چه ثانيه ها،سرد و چه ساعت ها، سخت.بي آنکه کسي از بهار بگويد و بي آنکه کسي از بهار بداند.
    رازها در دل بهار باليدند و بارور شدند و بالا آمدند، و بهار چنان پر شد و چنان لبريز که پوستش ترک برداشت و قلبش هزار پاره شد.
    زمين مي گفت: رازهاي کوچک و عاشقي هاي ناچيز را ارزش آن نيست که افشا شود.راز بايد عظيم باشد و عاشقي مهيب . و پرده از عاشقي آن زماني بايد برداشت که جهان حيرت کند.
    و بهار پرده از عاشقي برداشت، آن هنگام که رازش عظيم گشت و عشقش مهيب.
    و جهان حيرت کرد.

    پاسخ

    خيلي قشنگ بود....... ممنون عزيز.!
    سلاااااااااااام عزيزززززززززززم عيد تو هم مباررررررررررک
    پاسخ

    عليك سلاممممم... ممنون! عيدت مبارك... ايشالله سال خوب همراه با عيدي هاي پربركت داشته باشي.. ههههه :دي بوس بوس


    چرا نظر نميدم رفيق؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    سلام خوفي؟؟؟؟؟؟

    ممنون بهم سر زدي واقعا وبت قشنگه

    موفق باشي

    بازم مننتظرم باش خداحافظ

    پاسخ

    سلااااام.. ممنون.. اگه بخوام منتظرت باشم كه علف قرمز زير پام سبز ميشه...عمرا.!! // بعدش اينم جهت اطلاع من هيچوقت منتظر كسي نميمونم....فهميدي؟؟ :دي
    نظر ميدم رفيق ........ :دي ذوق کردي؟ حالا غش نکن بابا!!!!! :دي
    پاسخ

    :دي نه..اصلا هم ذوق نكردم... :)) خودتو كشتي يه نظر نوشتيااااا حالا.. :دي ههههه